امشب دلم می خواد خیلی حرف بزنم...ولی زبونم بند اومده....این شعر رو که همیشه باهاش حال می کنم بخونین....شعریه از سید عماد الدین نسیمی
مسجد و میکده و کعبه و بتخانه یکیست
ای غلط کرده ره کوچه ما, خانه یکیست
هرکس از جام ازل گر چه به نوعی مستند
چشم مست تو گواهست, که پیمانه یکیست
صورت آدم و حوا به حقیقت دام است
معنی آدم اگر یافته ای دانه یکیست
اختلافی ز ره صورت اگر هست, چه باک؟
آتش و شمع و شب و مجلس و پروانه یکیست
هرکس از روی صفت یافته اسمی, ورنه
مفلس و محتشم و عاقل و دیوانه یکیست
چشم احول ز خطا, گر چه دو بیند, یک را
روشن است اینکه دل و دلبر و جانانه یکیست
No comments:
Post a Comment