Saturday, May 09, 2020

آینه

سلام بر تو... 
تو ای من نوزاده ..  تو نوزاده ی من ... 
ای چشمان من ... 
ای خستگی, کم صبری و هیجان من
ای خواب سبک شامگاه و خواب کوتاه نیم روز من
ای میل من به خوردن و نوشیدن 
ای طلبم در تحربه کردن و شناختن
ای گوشه کوچک ناراضی دلم
و ای تمام دل سازگار و راضی ام 
تو ای آن شجاعت بروز نیافته ام
تویی پایان تردید ها و اطمینان دلم
تویی داشته های پنهان و نداشته های خیالی ام 
تویی کمال من ... تویی بیش از من 
و تویی آینه ام
می نمایی مرا نقص ها و قدرت هایم را
تا مگر بشناسم خودم را .
حضورت تلنگریست بر خواب سنگین چهل ساله ام 
یاد آور رویاهای مانده در بیست سالگی 
و ناجی منِ غرق در روزمرگی.