Tuesday, December 31, 2019

درد انسان بودن

درد دارد انسان بودن. 
به هر حال درد دارد چه گ ساکن بمانی چه بدوی درد می کشی. 
درک تاریکی وجود درد دارد. به سوی نور رفتن هم درد دارد. 
هر که باشی و هر مسیری که انتخاب کنی درد می کشی پس چرا به سوی نور درد نکشی؟ 
آنگاه هر دردی و هر تاریکی هدیه ای می شود برای درک روشنایی.  به امید رشد... با اینکه درد دارد. 

Saturday, December 14, 2019

آغوش, تو, زمان

آغوش مادر و پدر
آغوش خواهر
آغوش معشوق
آغوش فرزند
هر کدام طعمی دارند و جایگاهی. 
 آغوش مادر مکان گرم و امن و پر خاطره است با عمقی که به یاد نمی آوری آغازش را. و هر دم نگرانی فراقش را!
آغوش خواهر پر است از زیر بم های جوانی و سنگ صبوری دو سویه برای همیشه!
آغوش معشوق نسبتی دارد با سابقه اش و زمانی که هدیه اش می کنی. و عشق و هوس و صمیمیت گوشه های اند که در زمان های مختلف گرمای رابطه به سوی هرکدام می لغزد و برایت رنگی می آفریند دیگرگون.

و اما طعم آغوش نوزاد دیگر است!
نوزادی زاده تو و در راه آینده ای که تو را در آن راه نیست. طعم حمایت دارد و مفید بودن. وقتی گریه اش اینجا آرام می‌گیرد دیگر درد و خستگی معنا ندارد و عجول ترین هم که باشی لذت صبر را می چشی. گرمایی دارد مخلوط با سرمای  عدم قطعیت و ترس از اینکه او در آینده دیگر گرمای وجودش را با تو قسمت می کند یا نه. پس حس دم غنیمت است دارد با امیدی به آینده.