وضعیت غریبی دارم ... زندگی رو و شر و شورش رو دوست دارم ... و از طرف دیگه خسته ام از دستش ... دوست داشتن با شک همون چیزیه که زیاد برای من پیش میاد ... فکر نمی کنم کسی بتونه درکش کنه ... چه برسه به اینکه تو حل کردنش بهم کمک کنه ...
می دونید .. از اینکه زندگی ... روابط و آدم ها انقدر دور و غیر قابل فهم هستن ناراحتم می کنه ... البته می دونم که مسئله بر عکسه ... وقتی تعداد آدم هایی که عجیب به نظر میان روز به روز بیشتر می شه .... می فهمی که این تو هستی که عجیبی ... دختر ها و پسر های زیادی رو می بینم ... که طرز فکرشون خیلی باهام فرق داره ... نمی دونم تازگی ها چرا انقدر تعدادشون زیاد شه ... تا چند وقت پیش .. و تو پیله خودم نشسته بودم ... و راحت بودم ...
متفاوت بودن دلیل غلط بودن نیست ... نیت هر کسی مهمه ... وقتی من می رم اسکی ... برای اسکی کردن و تنفس یک هوای تازه ... خوب تعجب می کنم از دیدن آدم هایی که این همه راه میان برای ... ! نمی دونم چی ...
معمولا کاری به کار آدم ها .. و زندگی شون ندارم ... انقدر موضوع برای فکر کردن ... و زمینه برای انرژی مصرف کردن هست ... که نخوام تو این راه وقت و انرژیم رو هدر بدم ... سعی می کنم تا اونجایی که می شه حساسیتم رو بیارم پایین .. ولی گاهی می شه که به دلایل نا معلوم یکهو ظرف تحملم سر ریز می شه ... مثل وقتی که می خواستم تو شلوغ ترین فضای ممکن ... با انواع سر و صدا لحظه ای با خودم تنها باشم و مدیتیشن کنم .... کار واقعا سختیه ... این جور وقتاس که هوس کوه و قله به سرت می زنه .. هوس یک دشت خالی ... یک بیابون سااکت ... هوس سکوت و تنهایی ...
یاد حرف یک دوست خوبم افتادم ... که تو یک همچین زمانی بهم توصیه کرد ... به مردم نگاه نکنم ... توجه نکنم ....
باید به یک کل نگاه کنم .. تا حساسیتم نسبت به جزء کم بشه ... باید ... به درون خودم برم تا فارغ بشم از غم برون ... دوست دارم لحظه به لحظه بایارم باشم ... و تو این مسیر اگر همراهی برای عشق پیدا بشه خوبه ... نمی دونم ممکنه یا نه ...
احساس می کنم احتیاج به یک نوشدارو دارم ... که زندم کنه ... قلبم رو روشن کنه ... و زرهی بشه در مقابل نا خواسته ها ... باید ظرفیتم رو ببرم بالا ... قدرت تحملم رو ... زود رنج نباشم ... و سخت نگیرم ... توقعم هم کمی زیاده ... هم در مورد مسائل کلی دورو برم هم در مورد آدم هایی که کمی نزدیک ترن ...
البته در مورد خودم ... باید سخت گیر تر بشم ...
No comments:
Post a Comment