روز آخر باشگاه بود ... هم والیبال هم دو ... روز امتحان ... و با وجود پا درد من روزی خوب ... هم برا دو هم برا والیبال ... الان احساس عجیبی دارم .... به فکر چند سال دیگم که به این روز های شلوغ نگاه خواهم کرد.... از الان دلم تنگ شده ... برای تلاش برا بالا بردن رکورد ... در حالی که درد داری و استاد میگه دیگه بسه ... نمی دونم ترم دیگه و ترم های دیگه بازم قسمت بشه تو زمین سر باز کار کنیم ... یا نه ...
واقعا نمی دونم که چرا یک احساس خدافظی دارم ... با اینکه حالا حالا ها تا خدافظی واقعی راه دارم ... :)
No comments:
Post a Comment