Tuesday, August 31, 2004

این منم که اینجا می نویسم ... منی که آدمم ... منی که پا بست این دنیام ... این دنیا .. با قشنگی هاش و زشتی هاش ... منی که گره خوردم بین ضعف ها و خودخواهی های خودم ... این منم با آرزو ها و ترس هام ... و همه اینها نشونه اینه که من آدمم ...
من آدمم ... با اشتباهات و خطا ها ... با ترس ها تردید ها ...
من آدمم ... همونطور که اینهمه آدم دیگه از اول تاریخ بودن ... اشتباهاتم .. خواسته هام و نگرانی هام ... مشابه همون هاست ... و مثل خیلی هاشون ... من هم به یک قدرت برتر اعتقاد دارم ... یا بهتر بگم نیاز دارم ...
من نیاز دارم به خدایی که مواقع ناراحتی بهش پناه ببرم و ازش کمک بخوام ... همون خدایی که وقتی خوشحال می شم ... شکرکزارش می شم ... همونی که فکر می کنم تا الان خیلی کمکم کرده .. همونی که مدیونشم ..هم قدرت داره و هم محبت ... همونی که می شه بهش مطمئن بود ... که وقتی می ری سراغش ( اگه با تموم قلبت بری ) پس نمی زندت ... و اگرم بزنه برا اینه که با عشق بیشتری دوباره برگردی ...
من می دونم که خیلی وقتا گیر می افتم بین خواسته هام و بین رویای زندگیم ... گاهی به تناقض می رسم ... اینو می دونم ... و دوست دارم یک سو کنم جهت خواسته هام رو با جهتی که عقلم و دلم هردو می گن درسته ... می دونم سختی زیاد داره همچین راهی ... ولی با کمال پر رویی از همون خدا می خوام که راه آسونی رو جلوی پام بگذاره ... و چون اون خداست می تونه !
...
می دونید دلم می خواد به یک ثباتی برسم .. تو دنیایی که برای خودم ساختم ... می خوام دغدغه خارجی نداشته باشم ... تا اون وقت جوشش درونم رو حس کنم ... :)

No comments: