Friday, August 13, 2004

افتتاحیه المپیک آتن رو دیدم ...
Opening Ceremony of the ATHENS 2004 Olympic Games © ATHOC/GETTY IMAGES
نمی دونم بودن اونجا چه حسی داره ... به عنوان تماشاچی یا ورزشکار ... باید خیلی هیجان انگیز باشه ... اینهمه آدم ... از کشورای مختلف ... با فرهنگ های مختلف همه یکجا جمع می شن ...
قراره بدور از همه اختلافات ... مسائل سیاسی و تفاوتها ... فقط رقابت ورزشی داشته باشن ( هرچند گاهی بعضی کشورها مثل ما مسائل رو یکی می کنه و باعث می شه یک ورزشکارمون مجبور بشه از رقابت با ورزشکار یک کشور دیگه صرف نظر کنه )
در کل فضای قشنگی باید حاکم باشه اونجا ... آدم ها با هم آشنا می شن ... کشور های جهان سوم مثل ما در مقابل کشور های پیشرفته ای که از تعداد ورزشکار های تیمشون قابل شناسایی هستن قرار می گیرن ...
الان آتن چه خبره؟ ... برای خودش اشانتیون کل دنیاست ...
شادی موج می زد تو چهره ورزشکارایی که رژه می رفتن ...
خودم رو که می گذارم جای اونها ... علاوه بر شادی احساس ترس می کنم ... همشون حتما نگران نتیجه کارشون هستن ... اینکه موفق می شن یا نه ...
از میون این جمعیت تعداد محدودی با موفقیت بر می گردن کشورشون ... بیشتری ها سختی شکست رو خواهند چشید ... همه اینو می دونن .... ولی باز اومدن تا تو لیست شرکت کننده ها اسمشون و اسم کشورشون باشه ...
المپیک علاوه بر اینکه یک جای موثق هست برای ثبت رکورد ها و برای رقابت کردن ... جایی هست که آدم احساس می کنه معنی انسان بودن رو .. معنی محبت کردن روو می فهمه معنی دوست بودن رو بخصوص با کسایی که کمترین تشابه رو با آدم دارن ... قدرت تحمل کردن و احترام گذاشتن آدم سنجیده می شه ....
باید تجربه خوبی باشه ...
هرچند خیلی بعیده که من با این سن و سال و با این سطح ورزشم و با این دولت حاکم برم المپیک ولی چند تا از دوستام پیرو اینکه من شب عروسی خواهرم از اردو اومدم خونه و خیلی دفعه های دیگه که از تمرین مستقیم می رم مهمونی به شوخی بهم می گن که حتما شب عروسیم مصادف می شه با بازی های المپیک و چون مسابقه دارم سر سفره عقد حاضر نمی شم :">
:))
المپیک رفتن و مسابقات جهانی شرکت کردن آرزوم نیست که شبا با رویاش به خواب برم ... ولی باید تجربه جالب و قشنگی باشه ...
مثل خیلی کارای دیگه که هر آدمی دوست داره تو طول زندگیش تجربه کنه ...
ولی اینکه چقدرشون متحقق می شن و آیا واقعا تو عمر به این کوتاهی ارزش تجربه کردن رو داشتن یا نه نمی دونم .. دونستن اولویت ها مهمترین چیزه ...
تازه گی ها خیلی احساس می کنم وقت کم دارم ... بعضی وقتا فکر می کنم نکنه وقتی رو که باید صرف کارای مهمتر کنم دارم تو ورزش و گردش و کار تلف می کنم ؟؟!!
نمی دونم ...
فقط می دونم که باید زندگیم یک تعادلی داشته باشه ... نباس افراط و تفریط کنم حتی در کار خوب !
;)

No comments: