هرچی بیشتر راجع به ماه پیشونی فکر می کنم ... به نتایج عجیب تری می رسم ... اول احساس می کردم که خیلی کوچیک بوده ... با خودم که مقایسه می کردم ... فکر می کردم خیلی کم از دنیا دیده بوده و تجربه کرده بوده .... ولی الان احساس می کنم که اون با این سن کمی که کرده تجربه ای داشته که نه من داشتم و نه بزرکتر از من ها .... همه زنده های عالم تو کف این تجربه هستن که اون داشته .. ... همه با سن بالاتر ... تجربه بیشتر و سواد بیشتر ... هنوز از مهمترین قسمت زندگیشون که مرگه بی اطلاعن ...
مرگ واقعا چیز عجیبیه ...
دلم می خواست یک کم راجع بهش حرف بزنم ... ولی امشب خیلی خستم .... شاید تو یک فرصت دیگه.
اگه تا قبل از تجربه کردنش فرصتی دست داد ;)
ایشا الله هممون بتونیم از فرصتی که داریم بهترین استفاده رو بکنیم .... که این استفاده بهینه . .. وقتی راحت تر بدست میاد که فرصتمون قرین با سلامتی با شه ... و آرامشی که بود و نبودش دست خودمونه .... و همچنین دیدی که نسبت به این فرصتمون داریم ... و دیدی که نسبت به مرگ داریم.
No comments:
Post a Comment