Sunday, September 29, 2002

الان چند دقیقه خودم رو گذاشتم در یک موقعیت خیالی که می تونه 20 سال دیگه متحقق شه (و می تونم نشه ) از اونجا به یک دوست قدیمی میل زدم .... حس عجیبی بود .... چقدر کار ها و حرفا و تکه کلام های الان دور از ذهن و عجیب می اومد .... الان که برمی گردم به دنیای خودم حس می کنم .... وقت کمی دارم ... و فاصله جوونی و پیری ... توانایی، قدرت و ریسک پذیری ... با ضعف و سکون و البته تجربه به اندازه یک چشم به هم زدنه ... همونطور که همه میانسالان معتقدن .... ولی من دوست دارم ببینم وقتی هم که پیر بشم با پذیرفتن ضعف هام و غبطه گذشته رو نخوردن ، آیا می تونم ازش بهترین استفاده رو بکنم ...
می دونم که می تونم ... اگه همیشه متصل باشم به یک منبع انرژی تموم نشدنی :)

No comments: