Monday, August 26, 2002

من
تشکیل شده ام از جسمی و روحی. جسمی از خاک و روحی از نور.
دوستان من دو دسته ان. گروهی چونان خانواده من که پیوند با جسم من دارند ولی روحم را بی در نظر داشتن شکل و شمایلم پذیرا گشته اند بی آنکه جسم من تاثیری در محبتشان نسبت به من داشته باشد.و دوستانی همیشگی که با روح من پیوند دارند.
و گروه دیگر دوستانی که دوستیشان بیشتر وابسته به جسم من است.
جسم خاکی من زوال پذیر است و نا پایدار... اینگونه است که دوستی های نوع دوم نیز ناپایدار و غیر قابل اطمینان می گردند.اینها که گفتم نه برای پراکندن دوستان است ... که واقعیت دنیا است.. واقعیتی که دانستن آن از ناراحت شدن جلوگیری می کند. وقتی بدانی که این قانون طبیعت است و بپذیری که رابطه انسان ها هزار نوع دارد و هر نوع هزار لایه ... و هر لایه عکس العمل خاص خود را می طلبد و نیرو قدرتی برای تحمل سختی های آن.
این واقعیتی است که جسم خاکی من زوال پذیر است و ناپایدار ... و گریزی از آن نیست ..
و اما روح من ... نور من ... عشق من ... می توتند همیشه پایدار و باقی بماند ... وقتی روحی باز و قلبی گسترده داشته باشم ... وقتی با منبع عشق ارتباط داشته باشم ... پایداری و گستردگی روح، فنا پذیری جسمم را تحت اشعاع قرار می دهد ... روح من نوری بی خاموشی می گردد که خمودگی جسمم را روشن و زیبا می سازد. آن زمان اگر چه جسمم قدرت حرکت نداشته باشد ، روحم همواره در آسمان ها در پرواز است و عشق و محبت را بین خود و دوستانش جاری می سازد.
شلید حرف هایم باور نکردنی و چونان رویا به نظر آیند ... ولی از نظر من هنر انسان در زندگی کردن اینست که واقعیت ها را بپذیرد ... و سعی کند از هرچیز زیباییش را بیرون بکشد و از آن انرژی کسب کند.
جسمی سالم و روحی پر نور و همیشه عاشق داشته باشید.

No comments: