Tuesday, July 19, 2005

سلام ...
الان فقط می خوام از جریانای روز خودم بگم برای اینکه بعدا خاطره می شه ... اینکه بعدا که نگاه می کنم بفهمم کجای قصه بودم ...
روز های متفاوتی از سر گذروندم ....
تعطیلات در باغ رویایی یک دوست قدیمی در دماوند ... جای فوق العاده ای بود .. و شنا تو آب یخ چشمه ... زیر آفتاب سوزان ...

دو روزبعد من و مسابقه ... اونم دوروز پشت هم ... برای دومین بار 1500 متر شرکت کردم و 800 متر ..، رکورد 800 دقیقا عین دفعه قبل بود ولی 1500 بهتر شده بودم ... ولی واقعا جون دادم ها ...
دلم می خواست 400 با مانع هم شرکت کنم ... ولی دیگه جون نداشتم خوب شد مربیم ازم نخواست ...
بعد از این نمی دونم تمرینهام چی می شه ... امیدوارم آهسته و پیوسته ادامه بدم ...
یاد حرف چندتا از دوستام می افتم که می گفتن احتمالا تو روز عروسیت وسط مراسم با کوله بار از مسابقات المپیک می رسی خونه ...
اگه اینطور بشه ... من حالا حالا ها نباس ازدواج کنم ... راه زیاد دارم تا المپیک !!!

دیگه اینکه امروز برای اولین بار دارم جایگاه خودم و می فهمم و درک می کنم کجا هستم و دور و برم چی می گذره و چی داره پیش میاد ...
تازه دارم میام تو باغ !!!

No comments: