باز کوه یاری گر من است و معنی بخش تنهای ام ...
و اوست که یادآور می شود که تنها نیستم ...
صدای یار را به گوشم می رساند که:
" می توان توهم تنهایی را آفرید، اما حس کردن موردی موجب نمیشود آن مورد حقیقت داشته باشد.
شما چه بدانید و چه ندانید، من همواره با شما هستم.
..
مرا در آغوش بگیر. هر روز چند دقیقه آنچه را از من حس می کنی در بر بگیر. این کار را اکنون که مجبور نیستی، هنگاهی که شرایط زندگی تو را وادار نکرده، انجام ده .. هم اکنون که احساس تنهایی نمی کنی. در این صورت به هنگام تنهایی خواهی دانست که تنها نیستی...
این را قول می دهم ، حتی پیش از آنکه نامم را بخوانی، در کنار تو خواهم بود.
من همواره حضور دارم، اما هنگامی که تصمیم می گیری مرا بخوانی ، هشیاری تو نسبت به من افزون خواهد شد ... اندوه تو را ترک خواهد گفت ..."
از کتاب دوستی با خدا اثر نیل دونالدوالش
این لحظات با خود بودن در کوه بسیار برایم ارزش دارد هرچقدر کوتاه حتی در گرمترین ساعت گرمترین روز سال ....نسیم عشق است که آرام و شادابم می کند ...
در چنین روزی ... با انرژی ذخیره کرده از طبیعت ... از درون خود جوششی جستجوو می کنم تا همزمان گردد با قدم نهادن استاد بر پهنه خاک شهرم ... امید که بتوانم آتشبان خوبی باشم بهر نگه داشتن این شعله درون آتشکده دلم ...
No comments:
Post a Comment