همه چی در این خلاصه می شه که همه دوست دارن مثل یک عروسک منفعل باشن و بدون هیچ تلاشی بهترین زندگی رو داشته باشن ...
آره همه اینجورن و بعضی ها بیشتر ...
من نمی خوام اون بیشتره باشم ... و نمی خوام هم اطرافیانم اینجور باشن ...
احساس خوبی ندارم ... من تلاش می کنم ... ولی تا یک جایی !
منم دوست دارم گاهی تماشاچی بشم و وزش زیبای باد و قدرت اون رو در حرکت دادن شاخه ها تماشا کنم ...
منم گاهی از دویدن و وزیدن خسته می شم ... خسته شدن حق منه ...
و اینم حق منه که بیشترین و بهترین رو بخوام حقه منه که پرتوقع باشم ... اگر جایی توقعاتم برآورده نشه .. بادی می شم که می وزه و می ره از این شهر غریب ... می ره به شهری که حسرت یک نسیم آروم و ساده رو داره ...
قدر همه لحظات بودنم رو باوجود توقعات بالا ... شهری که دوستم می داره و برای نگه داشتنم تلاش می کنه ...
بادی می شم .. که اگه عزم رفتن کرد ... برگردوندنش خیلی مشکله ...
آره شاید تا آخر عمر در حال وزیدن و شهر به شهر شدن باشم ...
مرسی خدا ..
مرسی از همه چی ... از اونچه که می آموزم و تجربه می کنم ... زشت و زیبا ...
باید خودم رو از بند وابستگی آزاد کنم ... تا به پرواز در آیم ...
آره فکرام کم می شن و می آموزم که بنگرم و بگذرم :)
این عمر کوتاه بهر کار دیگری غیر از منتظر نشستن به من داده شده ...
من آمده ام تا به پرواز درآیم ... تا بوزم ... تا رشد کنم و بیخود شوم در خدای خود.
No comments:
Post a Comment