Sunday, February 20, 2005

یک فصل مسابقه دیگه برام شروع شده ... ولی اینبار با همیشه فرق داره ... با مسابقاتی که تو ماه گذشته داشتم ...
اینبار رقیبی از بیرون وجود نداره ... من هستم که با خودم رقابت می کنم ... رقابتی برای مغلوب کردن خودم ... ولی لزوما چون همه شرکت کننده ها خودم هستم برنده هم من نیستم .... احتمال شکستم زیاده ...
ولی مربی خوب و دقیقی دارم که پشتمه ...
دوره تمرینی خیلی سخت و مهمی پیش رو دارم ... شاید بتونم بگم که مهمترین پله است برای صعود ... برای ادامه حرکت ...
برنامه ای که تو دستمه ... یک برنامه تست شده است مال یک شخص استثنایی ... سختیشم از همینجا میاد ...
من تصمیمات مهمی هم باید بگیرم ... از خدا می خوام که کمکم کنه ... سختی کار رو برام آسون کنه ... و بودنم رو با حداقل آزار برای دیگران قرار بده ... چون معتقدم هر ناراحتی وغمی که از من ، کارهای من و شاید فقط بودنم به دیگران برسه به میزان زیادی سطح انرژیم رو پایین میاره ...

دلم می خواد راجع به هیچی فکر نکنم ...
آره ... با فکر کردن به هیچ نتیجه ای نمی شه رسید ... فقط باید بود ... و بودن رو واگذار کرد به کسی که قدرت ساپورت کردن داره .. کسی که می تونه راهنمایی کنه ... همه چی درست می شه ... مهم اولین قدم هست در راهی که درست برای من ساخته شده ... راهی که مطابق ضعف ها و قدرت های منه ... و من می دونم همچین راهی وجود داره ... فقط باید پیداش کنم ... بعد دیگه همه چی آسون می شه ... آسون شدن به این معنی که می افته رو غلتک درست خودش ... اونوقت اگه غم و ناراحتی و سختی ای هم باشه تحملش راحت تره ... چون ایمان داری که برات خوبه ... چون می دونی که یک تیکه از مسیره ... بعدش یک جاده صاف و سرسبز در پیش رو داری ...
یعنی میشه ... می شه بیفتم تو مسیر ...
می دونم ... از یک جایی ته قلبم می دونم که خیلی دور نیست مسیر سبز زندگیم رو پیدا کنم :)

No comments: