Friday, July 04, 2003

دلم هوای آزادی کرده ... هوای بی فکری ... هوای شعر ... هوای عشق ...
دلم می خواهد شعر بگویم ... از عشق بگویم ...
در این روزها که سخت سرگرمم ... دلم آواز می خواهد ... دلم پرواز می خواهد ....
کمبود عشق را درونم حس می کنم ...
شراب می خواهم ... دود بیاورید ... می بیاورید ... تا بنوشم تا ببلعم ... تا بشکنم ... خودم را ،سختی ها یم را ... همه چیز را خواهم شکست ... دلم را ... خودم را ... وابستگی هایم را ... آرزو هایم را ... گذشته ام را ... زمان را .... مکان را .... ظرف می ام را هم خواهم شکست ... همه چیز را خواهم شکست ...
دلم شعری می خواهم ... وصف حالم باشد ... وصف حال نزارم باشد ... شعری که پر از عشق آتشین باشد ... شعری که رکودم را بشکند ... شعری که تکانم دهد ... و گرد و غبار از تنم براندازد ...
دلم می خواهد این شعر از دهان خودم برآید ... از اینکه به زور اشعار دیگران را مناسب حال خود تعبیر کنم خسته شدم ... از شعر موزون خسته شدم ...
می خواهم در هم بگویم ... نا مفهوم بگویم ... و بشنوم ... کلمات درهم و آمیخته که گویای حالم باشد ... می خواهم به سوی آنتروپی پیش روم ... می خواهم بی هیچ قانونی انرژی بگیرم و انرژی بدهم ... بدون محاسبه ...
دلم سماع می خواهد ... دلم زمینی فراخ می خواهد ... جایی که هیچ کس نباشد ... من باشم و او ... برایش برقصم ... بخوانم ... و بدون هیچ دغدغه و نگرانی ... بدون زمان ... بدون برنامه ... بدون دلیل ... برای همیشه ... به پایش بیفتم ... و در آنی قلبم را هدیه اش دهم ...
می دانم که می داند حالم را ... می دانم که می داند خواستنم را ... و سر سپردنم را ... می دانم که می داند قدرت عشقش را ... می دانم که می تواند ستاندن جانم را ... و می دانم که می خواهد جانم را ...
دلم می خواهد عشقش همه زندگی ام را فرا گیرد ... همه آنرا ... حذف کردن قسمت هایی از زندگی که بی اوست فایده ای ندارد ... می خواهم در همه گوش و کنار زندگی ام ... و فکرم ... او باشد .... و البته هست ... او هست ... این منم که مستی ام زود به زود می پرد ... می خواهم بجای خون شراب عشق در وجودم جاری گردد ...
چقدر خواسته دارم من ... چقدر رویا ... چقدر آرزو ... این خود خواهی من است که همه حرف هایم با می خواهم آغاز می شدو .... اینبار فقط یک جمله خواهم گفت و یک خواسته طلب خواهم کرد ...
بگویم : خواستنش را می خواهم .... یا بگویم : عشق دائمی اش را می خواهم ... یا بگویم : می خواهم کل وجودم جز او نباشد ... یا بهتر بگویم: می خواهم که جز او نخواهم ... می خواهم نخواهم جز آنچه او خواهد ... میخواهم خواستنم ،خواسته او باشد ...
نه فقط می گویم: او .
می گویم... او ... و می دانم که بزرگترین ، بهترین، زیبا ترین، عاشقانه ترین، کامل ترین و سخت ترین را خواسته ام تنها با یک کلام!

No comments: