Tuesday, March 25, 2003

احساس عجیبی دارم انگار همه چی داره عوض می شه ... طرز زندگی ... رفت و آمد ها ... درگیری های فکری ... همه چی ... چه سالی پیش رو خواهم داشت .... سالی که با پارسال خیلی فرق داره ...
جلوی خودم یک راهی می بینم که اگر چه نمی دونم تهش کجاست و بین راهش چجوریه ... ولی حداقل احساس می کنم که خودم می تونم بسازمش ... و باید بسازمش ... از اون یار بی مانند کمک می خوام که یاریم کنه ... که تنهام نگذاره ...