Sunday, December 22, 2002

دیشب خیلی خسته بودم و یک کم قاطی کرده بودم ... فکر کنم زیاد حرف زدم ... الانم هیچ توضیحی براشون ندارم ... حتی خودمم حوصله ندارم یک بار دیگه بخونمشون ... واقعا دلم برای شماها می سوزه .. بهتره شما هم نخونید ...
عوض اون بیاین و شعر زیر رو بخونید از ه.ا.سایه

خداوندا دلی دریا به من ده / دراو عشقی نهنگ آسا به من ده
حریفان را بس آمد قطره ای چند / بگردان جام و آن دریا به من ده
نگارا نقش دیگر باید آراست / یکی آن کلک نقش آرا به من ده
ز مجنونان دشت آشنایی / منم امروز، آن لیلا به من ده
به چشم آهوان دشت غربت / که سوز سینه نی ها به من ده
تن آسایان بلایش بر نتابند / بلی من گفتم، آن بالا به من ده
چو با دریا دلان افتی قدح چیست؟ / به جام آسمان دریا به من ده
گدایان همت شاهانه دارند / تو آن بی زیور زیبا به من ده
غم دنیا چه سنجد با دل من / از آن غم های بی دنیا به من ده
چه دلتنگند این آیینه رویان / دلی در سینه بی سیما به من ده
به جان سایه و دیدار خورشید / که صبری در شب یلدا به من ده.

No comments: