از زندگیم چی می خوام؟
اینکه بدونم چی می خوام و چی نمی خوام مهمه؟
تاثیر داره؟
فکر می کنم داشته باشه ... پس ارزش اندیشیدن داره ... ... ارزش وقت و انرژی گذاشتن ...
می خوام فکر کنم از خدا بهترین ها رو بخوام ... قانع هم نباشم ... و به خودم تلقین کنم که لیاقت بهترین ها رو دارم ( هر چند درواقع اینطور نباشه)
باید نقاشی کنم ... یک تابلو بکشم ...
دلم یک فضای باز می خواد ... یک ده خلوت ... مثل ونگوک تیر و تختمو بزنم زیر بغلم و برم تو مزرعه گل آفتابگردون ... یا کنار دریا ... یا نوک کوه با منظره دره ... ساعتها تنها باشم و به تصویر بکشم اونجه رو می بینم ... بعد باز ساعتها تنها باشم و به تصویر بکشم اونچه رو که نمی بینم ....
دوست دارم حرفای نا مربوط و غیرقابل فهم بزنم ... دوست دارم مجنون بشم و هدف سنگ پرانی آدم های عاقل ...
درست فکر می کنید ... اینها آرزوهای آینده من نیست .. همین الان قدم اول دیوانگی رو برداشتم ...
:)
No comments:
Post a Comment