Sunday, October 17, 2004

من زیاد گشنم می شه ...:">
آب خوردنم که جزو تفریحات وسط تمرینه ... خیلی می چسبه ...
این ماه رمضون اومده .. با خواب آلودگیش ... با گشنگی و ضعف سر تمرین ها .. با تشنگی و خشکی دهن ... و آرزوی یک قطره آب ...
به علاوه نارضایتی مربی از اینکه با روزه گرفتن همه زحمت ها و تمرین ها رو به باد می دیم ... و باعث تحلیل رفتن عضلات می شیم ...
اما من دوست دارم روزه بگیرم ... سحر پا شدن رو دوست دارم ...
با اینکه به قیافم نمی یاد و خیلی ها باور نمی کنن من روزه گیر باشم ... ولی من دوست دارم .. حال و هوای ماه رمضون رو
تغییری که تو زندگی بوجود میاره ... تغییری که با یک نظم همراهه ...
یک تغییر که باعث می شه به رفتن و اومدن خورشید بیشتر دقت کنی ... به آسمون بیشتر نگاه کنی ...
درسته که یک احساس ضعف آدم داره ... ولی یک حس سبکی هم هست ...
می دونید ... وقتی یک روز ... با همه سختی ها آدم هیچی نمی خوره ... فکر می کنه سخت ترین کار دنیا رو کرده ... به خودش امیدوار می شه ... و از کم کاری ها و بی توجهی ها ی خودش شرمنده ...
یک احساس سبکی ....
انگار که یک کم پای آدم از رو زمین کنده می شه ...
احساسم مثل وقتی هست که می رم کوه ... و دلم هوس پرواز می کنه ....
:):)

No comments: