امشب می خوام فال بگیرم ... حسب حال ....
چند وقته که بعد از مدت ها دوباره رو به حافظ آوردم ...
هر شعری که میاد مناسب حالم می بینم ... می بندم و دوباره باز می کنم ... نمی دونم علت چیه ... نمی دونم حافظ زده شدم ... یا جن زده ;)
این یکی رو همین الان گرفتم ... وای که چه راست می گه ...
کیه که حرف دل من رو بشنوه ... دلم که سرگردون شده و تنها !
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود / ور آشتی طلبم با سر عتاب رود
چو ماه نو ره بیچارگان نظاره / زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
شب شراب خرابم کند به بیداری / وگر به روز شکایت کنم به خواب رود
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل / بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
گدایی در جانان به سلطنت مفروش / کسی ز سایه این در به آفتاب رود
سواد نامه موی سیاه چون طی شد / بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر / کلاه داریش اندر سر شراب رود
حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز / خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود
No comments:
Post a Comment