Wednesday, April 28, 2004

دلم هوس یک شعر ناب و یک حرف حساب کرده ... یک چی که وصف حالم باشه ... می خواستم فال حافظ بگیرم ... بی خیالش شدم .. چون خودم بهتر از هر کس دیگه ای حال خودم رو می دونم ...
می دونم که اشکال کارم از کجاست ... تو سفری که داشتم ... لحظات نابی (هر چند کم) داشتم که دوست دارم همه زندگیم رو در بر بگیرن ...
می دونید هنر این نیست که گه گاه تو سفر ... تو دشت و دمن لحظاتت رو پر کنی از یاد یک معشوق .... عشق وقتیه که همیشه همیشه ... سر کار.. تو خیابون ... هنگام تنهایی و در جمع به یادش باشی ...
دونستن اشکال کار ... خودش یک قدم به جلو هست ... اما تا حل شدن کامل، راه زیاده ... و تو این مسیر سر ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت ;)

No comments: