Friday, November 02, 2007

با اينکه خوشحالم از موفقيتم و راضيم از موقعيتم...
با اينکه درسم مرتبه...
سرم گرمه ...
با اينکه برای همه الگو شدم و مثال زدنی ...
با اينکه مورد احترامم و مورد مشاوره
با اينکه مشغول يک ورزش هيجان انگيز و جديدم ...
کوهم وسفرم ...هم به راهه ...
با اينکه سلامتم
با اينکه .... زود به زود خودم رو در معرض انرژی قرار می دم...
...
با اينکه يک جورهايی افسار زندگی دستمه
و با وجود خيلی چيزای ديگه ...
ولی ته ته دلم راضی نيست ...

انگار يک چيزی کمه ...

به نظرم
خيلی کوچيکه دنيا.... دنيا ...


حس می کنم برای کشتن وقت اينجا نيامدم ...
اينا که گفتم واقعا فقط سرگرميه ...
بايد کاری کرد ...
آخرين فرصت داره از دست می رود....
و تنها تپشی باقی می مونه که معنی داشته باشه ...
احساس انقباض می کنم تو قلبم ... همه خونش را پمپاژ کرده و قدرت باز شدن دوباره نداره ...!!

اين قبض است برای روح من ... چه خوش بسطی خواهد بود اگر عمر ياريم کند

No comments: