Monday, June 27, 2005

انتخابات هم تموم شد ...
و باز ما تماشاچی تا چه پیش آید ...

دوستی گفته که من خیلی لوس و از خود راضی هستم ... والا راست می گه ...
خودم هم قبول دارم ... ولی باور کنید که با همه وجودم سعی می کنم که نباشم ...
گاهی موفق می شم ... ولی باز وقتی مسائل مطابق میلم نیست شاکی می شم ...
فکر کنم خیلی از آدم ها اگه بدتر از من نباشن ... مثل من هستن ... این مشکل همه است ... و همه تو طول زندگیشون یا باید یه راهی پیدا کنن برا کم کردن خودخواهیشون و تحمل کردن خودخواهی دیگران ... یا بزنن تو جاده خاکی و یکسره برن تا ته خط و بشن یک بت بزرگی از منیت و خودخواهی ...
بهم حق بدین ... کار سختیه رها شدن از خود و خودخواهی ها ...

باید یادم باشه ... من همانم که می اندیشم ...
اگر به موجودی صبور و با گذشت فکر کنم ممکنه فرجی حاصل بشه ...

امتحانات هم به سلامتی گذشت ... البته یکیشون قراره تجدید بشه ... دو تا عملی و یک پروژه هم مونده ... با این اوصاف ... با کلی مهمون از فرنگ برگشته و تکلیف نا معلوم زندگی آینده دارم می رم به سوی یک تابستون نا شناخته ...

یک سفر 12 ساعته داشتم به مشهد ... کم بود ولی به دلم نشست ... تنها سفر رفتن مزه ای داره ... هرزگاهی باید تنها باشم تا خود گم کردمو پیدا کنم ...

الاهی کمکم کن ...
شک به دلم راه نده ...
قوت و قدرت و اعتماد به خودت رو ازم نگیر ... دلم رو پر از عشق کن ...
آمین!

No comments: