سلام
سلام بر شما ...
سلام بر من ... سلام بر نوروز ...
سلام بر تغییر ...
سلام بر عشق ...
و سلام بر زندگی ....
یک ماه گذشت ... و سالها بود که چنین فراغی رخ نداده بود ... اینجا
یک ماه متفاوت ...
تغییر عادت ...
تغییر دید ...
تغییر زندگی ...
تغییر راه ...
راه درون و راه برون ...
تغییر هدف ...
یا نه ... جهت ...
تغییراتی از درون برای برون ...
برای یکی شدن درون و برون
برای فردا و برای امروز ...
و برای هرروز ...
در این یک ماه به دنیا آمدم همچون سالهای گذشته ...
و به دنیا آمدم اینبار متفاوت از همیشه ...
ره یافتم و ره پیمودم ...
ناخواسته شکستم چله ای را و باز پیمودم ...
و خواستن را تجربه کردم ...
برای یافتن ...
هرچند هنوز یافتن را نیافته ام ...
خواستنم را ... قدم برداشتنم را ... فکر کردنم را ... و توانم را از درون هدایت کردم تا بیابم ...
دنیایی دیگر که همینجاست ... نه رخت سفر بندم که می باید چشم دل بگشایم ...
نگشوده ام هنوز ...
اما در تلاشی شیرین و دوست داشتنی ام از درون ...
و می دانم
افق ها
در لحظه ای ناب
در میان تداخل نور و تاریکی ..
امید و نا امیدی ...
شک و ایمان ...
ظهور خواهد کرد ...
تنها در برابر چشمانی با ایمان
و زمین گسترده ... و آسمان بی انتها و تک تک اجزای دیدنی و نادیدنی این دنیا ...
از ره عشق
به فرمان قلبی الاهی در خواهد آمد ...
...
قلبی که قدرت نخواهد ... آزادی خواهد و غریق دریای عشق شدن ...
و انتهای این دوره اگرچه همراه نا ناخواسته ها و نا ملایمات بود ...
چه خوش قرین گشت با لحظه ناب تحول ...
تحول یک قلب همراه قطرات مست این عالم ...
و خوش گفت یار در کتاب در آن لحظه با پیامی برای قلبم ، که به سوی مقلب القلوب، منقلب خواهد گشت
و حضرت حافظ دعایی کرد برایم که :
" یا رب از ابر هدایت برسان بارانی "
و این همه آمد تا بدانم ... لحظه حرکت ... اکنون آمده ... دریابش تا نگذشته ...
در این ره که می روی به سوی رهگشا .. نرو بی همره ...
علی یارت!