ماهی سیاه کوچولو

پسر  پس از ده ماه  ماه ها که شب و روز بوسیدمش بوسه ای نهاد بر گونه ام بوسه ای کوچک, لطیف و زیبا! به پرواز در آمدم و باز گشتم تا من بوسه ای ب...

درکنار ساحل ... در معرض نسیم روح افزا و در سایه سار درختان دل می دهم به زندگی یکسال گذشته و زندگی من با آمدنت دیگر گون است  لذت آغوش و بوسید...

سلام بر تو...  تو ای من نوزاده ..  تو نوزاده ی من ...  ای چشمان من ...  ای خستگی, کم صبری و هیجان من ای خواب سبک شامگاه و خواب کوتاه نیم روز...

خواب بریده بریده نوزاد گواهیست بر شب دراز تکه پاره مادر! نو مادری که تازه می فهمد مادرش را از پس شب های دراز! مادر هر شب وصله زده رویاهای شب...

مرگ او که همیشه در کمین است. در جهان سوم به روش های سنتی و قدیمی چون سیل و زلزله و انقلاب و در جهان اول نیز به سادگی یک تصادف. آنجا با گروه ...

درد دارد انسان بودن.  به هر حال درد دارد چه گ ساکن بمانی چه بدوی درد می کشی.  درک تاریکی وجود درد دارد. به سوی نور رفتن هم درد دارد.  هر که ...

آغوش مادر و پدر آغوش خواهر آغوش معشوق آغوش فرزند هر کدام طعمی دارند و جایگاهی.   آغوش مادر مکان گرم و امن و پر خاطره است با عمقی که به یاد ن...

من همون ماهی سیاهم که تو برکه از همه کوچک تر بود و میخواست به دریا بره...  حالا که دیگه ماهی بزرگی شدم نمی دونم از دنیا چی می خوام و جایی که...

و آنگاه که از دلیل رستی از شادی بی دلیل لبریز می شوی

چه ارتباطی هست میان شب امتحان و هوس وبلاگ نویسی بدون در نظر گرفتن فاکتور سن و مدت رمانی که از آخرین نوشته می گذره ... می تونم حرفامو دو رو...